سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم تربیتی90

نظریه لاک درباره ی تنبیه و تشویق و اهداف آموزش و پرورش

تشویق و تنبیه را لازم می داندو زمینه تربیت را بایددر درون خرد پدید آورد و به محترم شمردن تاکید دار د.

تشویق و تنبیه حقیقی را همانا ستایش و سرزنش یعنی عامل هایی می داند که روانی اند نه جسمانی. لاک بر آن است که تأثیر کردار بسی بیشتر از گفتار است. و موثر ترین راه برای تربیت کودکان، تعلیم از روی نمونه ها و الگوها بر زمینه کردار است و نه گفتار.

در تربیت عقلانی تکیه بر تمرین و کارورزی دارد. و درباره ذهن نیز چنین نظری دارد. اگر می خواهید کسی به خوبی استدلال کند باید او را بر آن داشت که از آغاز ذهن خود را برای بستگی اندیشه ها به کار اندازد.

نظریه لاک در مورد درس ریاضی

ریاضی را به هر کسی که وقت دارد باید آموخت برای خردمند شدن و نادیده گرفتن دیگر دانش ها را مایه تنگ نظری و مانع اندیشه باز می داند وهدف را انباشتن دانستنی ها نمی داند.

از اهداف دیگر آموزش و پرورش، خود را بزرگ داشتن و با دیگران با ادب برخورد کردن است. او درباره آموزش به کودکان بر خوشایند کردن جریان آموزش تأکید می کند، بازی و سرگرمی را برای فرا گرفتتن الفا و به کار بردن کتاب های داستان را برای آموزش خواندن پیشنهاد می کند.

لاک برای کودکان فقیر آموزشگاه کار را پیشنهاد داد.

تفاوت جان لاک وکومینوس  

واقع بینی و پایبندی به سنت تو را از پرداختن به آرمان های چون کومینوس که برخورداری از آموزش و پرورش را حق هر کودک وظیفه هر جامعه می شمرد باز داشت لام برای کودکان فقیر بر پایی آموزشگاه کار را پیشنهاد می کنند که هدف آن فقط کار آموزی است دید لاک دید واقع بنیانه است

چکیده نظریه لاک:

1 ) اعتبار حواس. 2) مطالعه دقیق در مورد علاقه افراد و توانایی آنها. 3) عقل سالم در بدن سالم. 4) یادگیری از طریق عادت تمرین 5) عدم اجبار در یادگیری. 6) تاکید بر روی بازی   7) تربیت از طریق برهان و دلیل.

 

روسو

در سال 1712 در ژنو دیده به جهان گشوود.پدرش ساعت ساز بود و مادرش را در شیر خوارگی از دست داد. و سرپرستی روسو را به یکی از خویشاوندانش سپرد.او فردی زود رنج و نا شکیبا بود.خود را بیرون از دایره خطا نمی داند گناهان خود را بر می شمرد

دیدگاه رو سو دربار ه طبیعت فردی اجتماعی : وفادار ماندن به طبیعت و پیراستن آن از پیرایه های ساختگی است آنچه از دست آفریننده جهان بیرون می آید نیک است ولی چون به دست بشر می افتد تباه می گردد. تربیت راهی برای در بند کردن آدمیان است

کار تربیت یا هدف تربیت:

 کتاب امیل با این عبارت آغاز می شود: « هر چه از دست پروردگار بیرون می آید از عیب و نقص مبراست، ولی همین که به دست انسان می افتد فاسد می شود».

مربی باید از تحمیل فکر و سلیقه خود در تربیت کودک خودداری کند. باید کودک را از جامعه دور نگه داشت. تا به سن عقل برسد

روسو کار تربیت را بیش از هر چیز دور نگه داشتن طبیعت انسان ها از پلیدی های جامعه می شمرد چشم او جامعه در راه خود به سوی تمدن همواره از طبیعت انسان دوره شده به تجمل رو ی کرده و در بنده چیزهایی ساختی گرفتارآمده است .

پیشرفت تمدن مایه تباهی اخلاق انسانی است . چون انسان از طبیعت دور شده او را از نیک بختی دور می کند چون جامعه او را بد می کند انسان به طبیعت در حالت طبیعی آزاد است

آموزش و پرورش است که باید مردم را به ملت بدل کند و حسن میهن دوستی را درآنها بپرورد و برهمگانی بودن آموزش و پرورش تاکید می کند و تفاوتهای بین آموزشگاه ها که آدم های ندار و دار جدا از یکدیگر تربیت شوند دوست ندارد در تربیت باید یکسان صورت گیرد .

کودکان باید تنها بازی نکنند باید گروهی بازی کنند همه را به سوی هدفی یگانه به دور رقابت را در آنها بر انگیخت.پدران و مادرانی که در خانه به آموزش فرزندان می پردازند باید آنها را در اینگونه بازی ها شرکت دهند. 

کار تربیت: دگرگونی کردن واصلاح نیست بلکه پروراندن و شکوفاندن توانایی های است که در سرشت و نهاد اوست.      آزاد گذاشتن کودک و فعالیت اوست.

روسو به طبقه خاصی از جامعه نمی اندیشد. و می نویسد باید انسان را برای انسان بودن تربیت کرد .... آنچه باید به کودکان آموخت یک علم بیشتر نیست و آن علم به وظایف انسان است.[1]

 سه استاد تربیت

1) طبیعت 2) اشیاء 3 ) انسانهای دیگر اگر این ها با هم یکی شوند تربیت صورت می گیرد واین سه طبیعت را باید اصل بگیریم

راه درست تربیت روسو

از راه طبیعت است و اولین کار مربی شناخت کودک و قانونهای طبیعی رشد می باشد .

تربیت آماده شدن برای زندگی است .

نخستین گام تربیت روسو : تربیت منفی است 1) تجربه پیرامون 2) پرورش حواص از راه بازی و ورزش

 از 12 سالگی به بعد آنچه را که از راه حواس آموخته به مفهوم در آورد.

آموزگار خوب از نظر روسو

کسی نیست که درکمترین زمان بیشترین را می آموزد بلکه کسی است که شوق به آموختن و فهمیدن را در شاگرد بر می انگیزد هدف آموزش وپرورش انباشتن اطلاعات نیست بلکه بکار آورن توانایی اندیشیدن و فهمیدن است. نخستین کار مربی باید شناختن کودک و قانون های طبیعی رشد او باشد.

آموزگار یک کودک باید همسال خود او باشد. هر آموزگار هم باید یک کودک را تعلیم دهد و تربیت کند.

برترین جنبه انسان بر حیوانات: وجدان اخلاقی یعنی توانایی تشخیص نیک از شر و گرایش به نیکی است

تربیت اخلاقی آموختن اخلاق نیست بلکه فراهم کردن زمینه ای است برای واقعیت یافتن نیکی طبیعت انسان و بیدار شدن و به کار آمدن وجدان اخلاقی

نظریه روسو درباره تربیت دینی

تربیت دینی به هیچ رو آموختن آداب و احکام نیست بلکه بیدار کردن محبت و ستایش خداست.

تفاوت قرون وسطی و روسو درباره انسان

قرون وسطایی انسان را بد می شمرد و بر گناه ازلی یا گناه آدم تکیه می کرد و انسان را باید با سختی و سختگیری از شری که در وجودش هست باز رهانند .

روسو با تاکید بر فعالیت کودک و دلبستگی او به فهمیدن و برای هدایت کودک باید از قانونهای طبیعی کودک پیروی کند مراد از طبیعت زندگی ساده و دوری از پیرایه و تجمل و چیزهای ساختگی بود.

روش آموزش:

از 5 تا 12 سالگی زمینه رشد بدنی کودک را فراهم نمود ( کارهایی مانند سخن گفتن، شنا کردن، کوه پیمایی را به او آموخت و چشم و گوش او را با سنجش فاصله و تخمین زدن بلندی و وزن اشیاء تقویت کرد . نباید بگذاریم به چیزی عادت کند. با طبیعت گیاهان و جانوران و نظایر آن آشنا شود.

روش آموزش در این دوره مشاهده و تجربه ای است که کودک شخصاً به عمل می آورد.

درس اخلاق نیز از راه گفت و شنود آموخته شود. باید گذاشت کودک خوب و بد را تجربه کندتا به معایب عمل بد و نادرست پی ببرد.

از 12 تا 15 سالگی رفته رفته میل به فهم مطالب پدید می آید و عقل بیدار می شود می توان متربی را با کتاب آشنا کرد و مطالبی را آموزش داد که در زندگانی سودمند باشد.

روسو آموختن نجاری و علوم طبیعی را به شرط آنکه از راه تلقین معلم نباشد و شاگرد خود به مطالعه کشف پدیده ها بپردازد سودمند می داند

روسو مانند لاک تنها آموختن مطالب سودمند در زندگانی را با روش عملی و کمک به اشیاء موجود در طبیعت و نیز تربیت حرفه ای را توصیه می کند.

در مرحله بالاتر تربیت عقلی، اخلاقی و دینی را توصیه می کند. به نظر روسو اساسی ترین احساس اجتماعی، احساس ترحم نسبت به دیگران است و احساسات دیگر از این طریق حاصل می شود.

او تربیت دینی را لازم می داند و پیرو دین خاصی نیست.

اهمیت فلسفه تربیتی روسو:

1-      تربیت از نهادهای دیگر جامعه جدایی ناپذیر است.

2-      برای آنکه آموزش و پرورش به نحو صحیح و مؤثری انجام گیرد باید مبتنی بر روانشناسی تجربی و بویژه شناخت خصوصیات روانی دوران کودکی باشد.

3-      باید خصوصیات روانی هر مرحله را بشناسیم و برنامه و روش آموزش را با آن هماهنگ کنیم.

4-      از تحمیل سلیقه به متربی خودداری کنیم.

5-      به جای روش لفظی و کتابی، روشهای شهودی و عملی را به کار ببریم.[2]

کانت:

در سال 1724 در کونیکسبرگ در یک خانواده پارسای مسیحی به دنیا آمد. پدرش پیشه زین سازی داشت در 22 سالگی کانت در گذشت.

سر چشمه خردعملی اخلاق و قانون اخلاقی است

رفتار اخلاقی منطبق بر قانون باشد و به انگیزه احترام به اخلاق باشد

اراده آزاد از دیدگاه کانت

به فرمان قانون اخلاقی باشد اراده آزاده ی است

نظر درباره ی انسان: چون نمودی از جهان نمودها وابسته به جهان حس 2) چون باشنده ای معنوی و برخورداری از آزادی و اراده آزاد

اهمیت تربیت از دیدگاه کانت

انسان تنها حیوانی است که نیازمند تربیت است زیرا تنها حیوانی است که شگفتن توانایی های طبیعی تربیت او نادانسته و نبودی خود صورت نمی گیرد دو مستلزم کوشش و آگاهی از هستی اوست

مراحل تربیت از دیدگاه کانت

1) فرو ترین مرتبه انضباط 2) فرهنگ و تمدن 3) تربیت اخلاقی

هدف انضباط

به فرمان در آوردن جنبه حیوانی آدمی و رام کردن طبیعت وحشی اوست

اهمیت انضباط

آدمی را برای پیروی از نظم و قانون آماده می کند زمینه ای میگردد برای به کار بستن فرمان های خرد .

چگونگی انضباط : وحشیانه نباشد - به وجود آوردن عادت

ازطریق انضباطی بعضی از کارها را تبدیل عادت کنیم بیشتر آزادی کمتر می شود استقلال کمتر می شود .

اهمیت تربیت از نظر کانت

به ترتیب است که انسان انسان می شود او را تربیت می سازد . تربیت می تواند همواره رو به کمال رود و هر نسلی گامی باشد برای تکامل انسان.

فرهنگ از دیدگاه کانت : 1) آموختن  2) قضاوت

فهیمیدن بهترین راه انجام دادن است (آموزش عملی ). شرط پرورش فهم آن است که آن را به فعالیت برانگیزیم. و بهترین راه فهمیدن یک نقشه آن است که خود آن را بکشیم.

اخلاق از دیدگاه کانت

اخلاق بالاتر از عادت های پسندیده است ما در عصر انضباط فرهنگ ،آراستگی زندگی می کنیم ولی تا عصر تربیت اخلاقی راهی دراز در پیش داریم .

منش : زمینه ای برای بیدار شدن و به کار آمدن وجدان انسانی و گرایش استوار اراده است به پیروی کردن از اصلهایی که خود به یاری خرد رویارویی خویش نهاده است .

تربیت اخلاقی:تربیتی است که انسان آزاد تربیت دهد . عقل و خرد بر اوحاکم است .

.

فروبل

بنیاد اندیشه او همان نظریه بنیادی روسو و پستالوتسی یعنی اصل است که تربیت باید پیرو طبیعت و مراحل و قانون های آن باشد .

ویژگی بنیادی زندگانی فروبل این بود که مدام در خود می اندیشید و خود را می کاوید و خود را تربیت می کرد.

تربیت همانا پرداختن به انسان است چون موجودی که تحول او همان در یافتن خود آگاهی از خود است .

نخستین مرحله آگاهی ، آگاهی به چیز های بیرونی یعنی چیزهایی که کودک را در برگرفته اند و این مرحله نتیجه واکنش های کودک به اشیاء و اشخاص پیرامون اوست .

دومین مرحله آگاهی خود است و هدف تربیت که رسیدن به خود آگاهی است از راه تماس کودک به جهان واکنش به آن و شناخت آن ممکن می گردد .

نخستین کار مربی پاسخ گسترش روابط کودک با محیط باشد کودک باید زندگی خود را در یک جلوه بیرونی ببیند و بفهمد .

بازی کردن طبیعی ترین راه آگاهی به محیط و آگاهی به خود است زیرا بازی آزاد ترین فعالیتی است و همه هستی کودک چون یک کل در آن جلوه می کند . برای اولین بار کودکستان را بر پا کرد .

هدف ومقصد تربیت پروردن طبیعت حقیقی و خدایی انسان و نمایان کردن جنبه ابدی و بی پایان اوست در زندگی انسان را باید هم از اغاز تولد در پرتو این اصل نگریست .

 

 پراگماتیسم

پراگما یک واژه یونانی به معنی کار است و نظریه ای است که در پاسخ این پرسش که معیار درست بودن یک گزاره قضیه چیست ؟ می گوید : سودمندی و به کار آمدن یعنی یک اندیشه آنگاه درست است که به کار آید و مشکلی را بگشاید و به کار امدن تنها معیار درست بودن اندیشه هاست .

بنیاد فلسفی این اندیشه آن است که همه چیز در حال شدن و نو شدن است .

این گروه هر ارزشی را نسبی و وابسته به شرایط خاص اجتماعی روانی فرهنگی و به طور کلی شرایط معین می داند و بر آنند که هیچ ثابتی یافت نمی شود و آموزش و پرورش نیز نمی تواند یک ایده آل جاوید داشته باشد .

جان دیویی فیلسوفی بود که این اندیشه را در آموزش و پرورش به کار بست از دیدگاه جان دیویی جدا شمردن انسان و طبیعت بلکه جدا کردن فرد از زمینه اجتماعی او نیز نارواست . انسان ، طبیعت و جامعه همواره باید با یکدیگر در نظر گرفته شوند به نظر او همه نهاد های اجتماعی نهادهای آموزشی هستند زیرا در پدید آوردن حالتها گرایش ها و قوانیهای که سازنده شخصیت آدمیان نیز نقش دارند .

ایشان دموکراسی را شایسته ترین قسم زمامداری می شمارد و می گوید دموکراسی یک روش سیاسی برای اداره جامعه نیست بلکه بیش از هر چیز یک روش زندگانی است از دیدگاه ایشان آموزش وپرورش آزمایشگاه سنجش اندیشه های فلسفی است

به نظر دیوئی همه دانستی ها مهارت هاو حتی ارزش ها ابزار هایی هستند که انسان را در سازگار شدن با وضعیت های تازه و حل مشکل هایی که از این وضعیت بر می خیزد یاری می کنند و براین اساس نظریه خود را ابزار انگاری نامیده اند .

بهترین روش آموزش به کار بردن روش پژوهش علمی از سوی دانش آموزان است کار آموزگار راهنمایی دانش آموزان و یاری آنان در کار پژوهش است .

آغاز اندیشیدن شک و ابهام و سر گشتگی است . و ایشان می گوید جدا نمودن فرد از جامعه تنها با یک انتزاع دروغین ممکن است .

مدرسه و جامعه بیرون از مدرسه باید به هم نزدیک شوند .

درباره ی آزادی فقط نبودن مانع خارجی برای جنبش نیست آزای رفتار کردن طبق هوش تمایلات و نیز نیست آزادی توانایی کنترل خویش است آرمان تربیت پدید آوردن توانایی کنترل خود است .


نوشته شده در سه شنبه 92/10/17ساعت 2:19 عصر توسط محمد بلوچ زهی نظرات ( ) |

این قسمت با خلاصه آرای دانشمندان آشنا می شوید

فلسفه از دیدگاه بزرگان : 

واژه فلسفه از ریشه یونانی است . که از فیلو و سوفیا ساخته شده است. فیلو پیشوندی است به معنی دوستداری و سوفیا یعنی دانایی از این رو فلسفه به معنی دوست داری دانایی است.خواستگاه فلسفه عشق و مقصد آن شناسایی ذات ذات چیزها است.

افلاطون فلسفه را کوششی برای رسیدن به روشنایی بودن می داند و آن را روبروی سفسطه می گذارد پناه بردن به تاریکی نبودن است

ارسطو فلسفه را در جستجو نخستین اصل ها و علت می داند .

کانت فلسفه را کوششی برای شناختن خاستگاه و ماهیت شناسایی و همچنین حدود آن و رابطه مقاصد ذاتی خرد انسان با هرگونه شناسایی می داند .

نیچه فلسفه آفریدن ارزش نواست پیروان دبستان تحلیل فلسفه منطقی (برتراند ؛ راسل ) کار فلسفه را روشنگری مفهوم ها از راه تحلیل ان هامی داند

کارل یا سپرس کار فلسفه روشنگری و بیداری انسان می داند .

 

.

دکارت :  

در سال 1596 در یک خانواده اشرافی فرانسوی زاده شد. دکارت که کارش در ریاضیات، فیزیک و زیست شناسی اهمیت بسیار داشت از آن رو پدر فلسفه نو نامیده شد .

از اندیشه های خود را با نظم هدایت کرد . با موضوعات ساده شروع و گام به گام به سوی شناحتن پیچیده ترین موضوع رفت .

فرق مونیتنی بادکارت

مونتینی روشی برای پژوهش و سنجش عرضه نکرده بود و شک کردن برای مونیتنی پایان کار بود .

برای دکارت شک اول کار است خودداری از شتا بزرگی در داوری و رهایی از پیشداوری تاکید دکارت بر اندیشیدن خردمندانه و از روی روش پافشاری آن درباره رها شدن از پایبندی به عقاید دیگران یکسان است .

تاکید او بر روشنی طبیعی خرد همگانی دانستن این توانایی برتر شمردن فهمیدن و سنجیدن اندیشه ها از آموختن به کنار گذاشتن زبان تاریک مدرسه و انتخاب زبان ساده توجه به زبان مادری

چهار قاعده خودآموزی از نظر دکارت

نخست هیچ چیزی را نپذیرم مگر اینکه حقیقت آن برای من هویدا باشدیعنی از شتابزدگی و پیش داوری سخت بپرهیزم و فقط چیزی را بپذیرم که چنان روشن و متمایز به اندیشه می آید که شک کردن به آن روا نیست.

دوم آنکه هر مشکلی که می خواهم بیازمایم تا آنجا که ممکن است به اجزا بخش کنم تا حل آن آسان گردد.

سوم آنکه اندیشه های خود را با نظم هدایت کنم از موضوعات ساده شروع و گام به گام به موضوعات پیچیده برسم.

چهارم آنکه بر شماری را چنان کامل کنم و بررسی را چنان انجام دهم مه مطمئن شوم نکته ای را فرو گذار نکرده ام.

دکارت با ارائه و به کار بستن این روش و بویژه قاعده نخست از سده قرون وسطی گذشت و نادرستی روال آموزشی آن را آشکار کرد.

 کومنیوس

در سال 1592 در مراویا ( چک امروز ) چشم به جهان گشود. دسته بندی های گوناگون مذهبی، سیاسی و اجتماعی  را زبان انسان می داند که مانع تحول او می گردد و همه این جدایی ها را باید از راه تربیت انسان و آموزش دانش یگانه از میان برداشت. از این رو وی در سراسر زندگیش در سه زمینه تلاش و کوشش کرد .

1- پدید آوردن دانش یگانه که آن را دانش فراگیر می نامدو آموزش آن را به همگان. 2- یگانه کردن فرقه های پرتستان و اتحاد با کاتولیک ها. 3- دگرگونی کردن آموزش و پرورش از نظر روش برنامه و کتاب های آموزشی

مهم ترین اثر کومنیوس کتاب آموزش بزرگ است.

سه بنیاد او 1) تجربه 2) خرد 3) حقیقت و برترین معیار کومینوس را از راه حقیقت در دین وحی

هدف تعلیم و تربیت از نظر کمینوس

انسان چنان پرورش یابد که زندگانی این جهان را به خوبی بگذراند و برای زندگی آن جهان آماده شود این کار زمانی امکان دارد که جهان را بشناسد – فرمانروای خود شود به خدا رو آورد .

سه قلمرو او: 1)دانش 2) اخلاق 3) دین

اصل هایی که رویدادهای طبیعی طبق آن صورت می گیرد عبارتند از:

1- طبیعت هر کاری را در زمانی مناسب انجام میدهد.   2- در طبیعت نخست ماده است بعد صورت( نخست تخم یا جنین سپس موجودی با شکل معین ). 3- طبیعت راه خود را گام به گام می پیماید. 4- تحول طبیعی همواره از درون صورت می گیرد.           5- طبیعت در پدید آوردن چیزها از حالت محلی بی تعین آغاز گرده و به سوی جزئی می رود. 6- طبیعت هر چیزی را برای مقصودی آفریده است.

اصول کمنیوس در آموزش و پرورش: 1- بهترین دوره تربیت کودکی است که آغاز زندگی و بهار عمر است .2- موضوع درسها را باید متناسب با دانش آموزان برگزیده و به هیچ رو به دانش آموزان درس هایی که از توان آنها بیرون است زمان آن فرا نرسیده نپرداخت( گام به گام از ساده به مشکل ) توجه به توانایی و دلبستگی دانش آموزان. 3- در آموزش نخست باید به خود اشیاء پرداخت و سپس به واژه ها و مفهوم ها 4- از به هم آمیختن موضوع های گوناگون که کار یادگیری را دشوار می کند، باید پرهیز کرد. 5- در هر گونه آموزش نخست فهمیدن است و سپس به خاطر سپردن. 6- برای فهم بهتر لازم است نخست طرح و چارچوب ساده شناخته شود بعد سایر قسمت ها توضیح داده شود.یعنی تا قاعده های اصلی آموزش داده نشده اند به قاعده های فرعی نپردازیم. 6- چیزهایی را بیاموزیم که کاربرد مشخص داشته باشد.( برنامه و روش به زندگانی نزدیک باشد).7- آموزش حرفه ای نیز باید جزئی از برنامه باشد.

 

دوره های رشد ( با توجه به مراحل رشد، برنامه آموزش را به چهار دوره شش ساله تقسیم می کند)

از تولد تا6 سالگی: تربیت در خانه که نهاد کودک شکل گیرد آموختن زبان مادری پرورش حواس از راه کار بردن آنها نقاشی کسب عادت خوب و توجه به موسیقی.

6 تا 12 سالگی:دوره مدرسه زبان مادری است که همه کودکان باید از آن برخوردار باشند. همه درس ها به زبان مادری تدریس می شود. و یک زبان لاتین جدید نیز آموزش داده می شود. که در پایان آزموده می شوند و کسانی که آماده ترند به دوره بعدی مدرسه لاتین می روند.

12 -18 سالگی : دوره مدرسه لاتین که باید در همه شهرها بر پا گردد. به جز لاتین به زبان یونانی عبری آموزش علم های طبیعی و فن های سودمند نیز آموزش داده می شود.

18-24  سالگی : دوره دانشگاهی که برای دانش آموزان شایسته و ممتاز برای رو کردن به درس های تخصصی است. نباید دانش آموز یا دانشجو را از خواندن هیچ کتابی منع کرد.

تکیه بر اهمیت حس و تجربه از مهترین اندیشه هاست. او پایان دوره آموزش را آغاز روره پژوهش می داند.از این رو با بیکن هم اندیشه است که باید پژوهشکده هایی بر پا کرد.

لاک ( طرفدار دموکراسی )

در سال 1632 در انگلستان به دنیا آمد تا 14 سالگی در خانه آموزش دید. سپس به مدرسه رفت و در 20 سالگی وارد دانشگاه شد. اندیشه های دکارت شوق به فلسفه در وی ایجاد کرد

از فلسفه و آموزش و پرورش اسکولاتیکی دانشگاهی سخت ناخشنود بود و آن را تاریک و بیهوده می دانست .

اندیشه لاک: سیاسی مردم سالاری (دموکراسی ) و آزادی خواهی (لیبراسیم )

دانش شناختی پیشروان نظریه تجربه گرایی

به دریافت از راه تجربه اعتقاد دارد و کودک نوزاد را لوحی سفید ننوشته می داند که از راه حس مفاهیم را دریافت می کند و انسان هیچ ایده یا اصلی را درخود کشف نمی کند بلکه هر چه در می یابد از راه تجربه است . و معتقد است از هنگامی که کودک سخن گفتن را آغاز می کند، باید انسانی شکیبا، هوششیار و خردمند کارهایش را زیر نظر بگیرد و او را از انجام دادن کارهای بد و همنشینی با بدان باز دارد.

از دو سرچشمه سخن می گوید 1) احساس 2) تفکر (حس بیرو نی و درونی )

نظریه لاک درباره مذهب

بر آزادی مذهب تاکید می کند حمایت دولت از یک گروه مذهبی را ناروا و زمینه ستیزه ها مذهبی می شمارد و می گوید حقیقت را نه ازراه زور می توان به مردم آموخت ونه راه قانون حقیقت نباید به نیرویی جز نیروی خود تکیه کنند

اندیشه تربیتی لاک

تربیت همه با هم فرق می کند زندگی خوب دانش روانی سالم در تنی سالم. کوتاهترین وصف برخورداری از یک زندگی خوب در این دنیاست تربیت.

تربیت معنوی لاک

هنر اخلاقی 2) دانایی 3) ادب و آداب دانی 4) آموختن

 منش شایسته لاک

بزرگترین درس که باید آموخت این است که چگونه در برابر میل ها ایستادگی کنیم و انها را به فرمان خود آوریم کودک نباید بخواهد به هر انچه برای او خوشایند است دست یابد را بیاموزد باید خواهان چیزی باشد که برای او خوبند و مناسب و اعتقاد به تکرار دارد.

کسی می تواند در بزرگی از خرد پیروی کند که در کودکی اطاعت از بزرگتران را آموخته باشد .

 


نوشته شده در سه شنبه 92/10/17ساعت 2:18 عصر توسط محمد بلوچ زهی نظرات ( ) |


Design By : Pichak