سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علوم تربیتی90

نظریه لاک درباره ی تنبیه و تشویق و اهداف آموزش و پرورش

تشویق و تنبیه را لازم می داندو زمینه تربیت را بایددر درون خرد پدید آورد و به محترم شمردن تاکید دار د.

تشویق و تنبیه حقیقی را همانا ستایش و سرزنش یعنی عامل هایی می داند که روانی اند نه جسمانی. لاک بر آن است که تأثیر کردار بسی بیشتر از گفتار است. و موثر ترین راه برای تربیت کودکان، تعلیم از روی نمونه ها و الگوها بر زمینه کردار است و نه گفتار.

در تربیت عقلانی تکیه بر تمرین و کارورزی دارد. و درباره ذهن نیز چنین نظری دارد. اگر می خواهید کسی به خوبی استدلال کند باید او را بر آن داشت که از آغاز ذهن خود را برای بستگی اندیشه ها به کار اندازد.

نظریه لاک در مورد درس ریاضی

ریاضی را به هر کسی که وقت دارد باید آموخت برای خردمند شدن و نادیده گرفتن دیگر دانش ها را مایه تنگ نظری و مانع اندیشه باز می داند وهدف را انباشتن دانستنی ها نمی داند.

از اهداف دیگر آموزش و پرورش، خود را بزرگ داشتن و با دیگران با ادب برخورد کردن است. او درباره آموزش به کودکان بر خوشایند کردن جریان آموزش تأکید می کند، بازی و سرگرمی را برای فرا گرفتتن الفا و به کار بردن کتاب های داستان را برای آموزش خواندن پیشنهاد می کند.

لاک برای کودکان فقیر آموزشگاه کار را پیشنهاد داد.

تفاوت جان لاک وکومینوس  

واقع بینی و پایبندی به سنت تو را از پرداختن به آرمان های چون کومینوس که برخورداری از آموزش و پرورش را حق هر کودک وظیفه هر جامعه می شمرد باز داشت لام برای کودکان فقیر بر پایی آموزشگاه کار را پیشنهاد می کنند که هدف آن فقط کار آموزی است دید لاک دید واقع بنیانه است

چکیده نظریه لاک:

1 ) اعتبار حواس. 2) مطالعه دقیق در مورد علاقه افراد و توانایی آنها. 3) عقل سالم در بدن سالم. 4) یادگیری از طریق عادت تمرین 5) عدم اجبار در یادگیری. 6) تاکید بر روی بازی   7) تربیت از طریق برهان و دلیل.

 

روسو

در سال 1712 در ژنو دیده به جهان گشوود.پدرش ساعت ساز بود و مادرش را در شیر خوارگی از دست داد. و سرپرستی روسو را به یکی از خویشاوندانش سپرد.او فردی زود رنج و نا شکیبا بود.خود را بیرون از دایره خطا نمی داند گناهان خود را بر می شمرد

دیدگاه رو سو دربار ه طبیعت فردی اجتماعی : وفادار ماندن به طبیعت و پیراستن آن از پیرایه های ساختگی است آنچه از دست آفریننده جهان بیرون می آید نیک است ولی چون به دست بشر می افتد تباه می گردد. تربیت راهی برای در بند کردن آدمیان است

کار تربیت یا هدف تربیت:

 کتاب امیل با این عبارت آغاز می شود: « هر چه از دست پروردگار بیرون می آید از عیب و نقص مبراست، ولی همین که به دست انسان می افتد فاسد می شود».

مربی باید از تحمیل فکر و سلیقه خود در تربیت کودک خودداری کند. باید کودک را از جامعه دور نگه داشت. تا به سن عقل برسد

روسو کار تربیت را بیش از هر چیز دور نگه داشتن طبیعت انسان ها از پلیدی های جامعه می شمرد چشم او جامعه در راه خود به سوی تمدن همواره از طبیعت انسان دوره شده به تجمل رو ی کرده و در بنده چیزهایی ساختی گرفتارآمده است .

پیشرفت تمدن مایه تباهی اخلاق انسانی است . چون انسان از طبیعت دور شده او را از نیک بختی دور می کند چون جامعه او را بد می کند انسان به طبیعت در حالت طبیعی آزاد است

آموزش و پرورش است که باید مردم را به ملت بدل کند و حسن میهن دوستی را درآنها بپرورد و برهمگانی بودن آموزش و پرورش تاکید می کند و تفاوتهای بین آموزشگاه ها که آدم های ندار و دار جدا از یکدیگر تربیت شوند دوست ندارد در تربیت باید یکسان صورت گیرد .

کودکان باید تنها بازی نکنند باید گروهی بازی کنند همه را به سوی هدفی یگانه به دور رقابت را در آنها بر انگیخت.پدران و مادرانی که در خانه به آموزش فرزندان می پردازند باید آنها را در اینگونه بازی ها شرکت دهند. 

کار تربیت: دگرگونی کردن واصلاح نیست بلکه پروراندن و شکوفاندن توانایی های است که در سرشت و نهاد اوست.      آزاد گذاشتن کودک و فعالیت اوست.

روسو به طبقه خاصی از جامعه نمی اندیشد. و می نویسد باید انسان را برای انسان بودن تربیت کرد .... آنچه باید به کودکان آموخت یک علم بیشتر نیست و آن علم به وظایف انسان است.[1]

 سه استاد تربیت

1) طبیعت 2) اشیاء 3 ) انسانهای دیگر اگر این ها با هم یکی شوند تربیت صورت می گیرد واین سه طبیعت را باید اصل بگیریم

راه درست تربیت روسو

از راه طبیعت است و اولین کار مربی شناخت کودک و قانونهای طبیعی رشد می باشد .

تربیت آماده شدن برای زندگی است .

نخستین گام تربیت روسو : تربیت منفی است 1) تجربه پیرامون 2) پرورش حواص از راه بازی و ورزش

 از 12 سالگی به بعد آنچه را که از راه حواس آموخته به مفهوم در آورد.

آموزگار خوب از نظر روسو

کسی نیست که درکمترین زمان بیشترین را می آموزد بلکه کسی است که شوق به آموختن و فهمیدن را در شاگرد بر می انگیزد هدف آموزش وپرورش انباشتن اطلاعات نیست بلکه بکار آورن توانایی اندیشیدن و فهمیدن است. نخستین کار مربی باید شناختن کودک و قانون های طبیعی رشد او باشد.

آموزگار یک کودک باید همسال خود او باشد. هر آموزگار هم باید یک کودک را تعلیم دهد و تربیت کند.

برترین جنبه انسان بر حیوانات: وجدان اخلاقی یعنی توانایی تشخیص نیک از شر و گرایش به نیکی است

تربیت اخلاقی آموختن اخلاق نیست بلکه فراهم کردن زمینه ای است برای واقعیت یافتن نیکی طبیعت انسان و بیدار شدن و به کار آمدن وجدان اخلاقی

نظریه روسو درباره تربیت دینی

تربیت دینی به هیچ رو آموختن آداب و احکام نیست بلکه بیدار کردن محبت و ستایش خداست.

تفاوت قرون وسطی و روسو درباره انسان

قرون وسطایی انسان را بد می شمرد و بر گناه ازلی یا گناه آدم تکیه می کرد و انسان را باید با سختی و سختگیری از شری که در وجودش هست باز رهانند .

روسو با تاکید بر فعالیت کودک و دلبستگی او به فهمیدن و برای هدایت کودک باید از قانونهای طبیعی کودک پیروی کند مراد از طبیعت زندگی ساده و دوری از پیرایه و تجمل و چیزهای ساختگی بود.

روش آموزش:

از 5 تا 12 سالگی زمینه رشد بدنی کودک را فراهم نمود ( کارهایی مانند سخن گفتن، شنا کردن، کوه پیمایی را به او آموخت و چشم و گوش او را با سنجش فاصله و تخمین زدن بلندی و وزن اشیاء تقویت کرد . نباید بگذاریم به چیزی عادت کند. با طبیعت گیاهان و جانوران و نظایر آن آشنا شود.

روش آموزش در این دوره مشاهده و تجربه ای است که کودک شخصاً به عمل می آورد.

درس اخلاق نیز از راه گفت و شنود آموخته شود. باید گذاشت کودک خوب و بد را تجربه کندتا به معایب عمل بد و نادرست پی ببرد.

از 12 تا 15 سالگی رفته رفته میل به فهم مطالب پدید می آید و عقل بیدار می شود می توان متربی را با کتاب آشنا کرد و مطالبی را آموزش داد که در زندگانی سودمند باشد.

روسو آموختن نجاری و علوم طبیعی را به شرط آنکه از راه تلقین معلم نباشد و شاگرد خود به مطالعه کشف پدیده ها بپردازد سودمند می داند

روسو مانند لاک تنها آموختن مطالب سودمند در زندگانی را با روش عملی و کمک به اشیاء موجود در طبیعت و نیز تربیت حرفه ای را توصیه می کند.

در مرحله بالاتر تربیت عقلی، اخلاقی و دینی را توصیه می کند. به نظر روسو اساسی ترین احساس اجتماعی، احساس ترحم نسبت به دیگران است و احساسات دیگر از این طریق حاصل می شود.

او تربیت دینی را لازم می داند و پیرو دین خاصی نیست.

اهمیت فلسفه تربیتی روسو:

1-      تربیت از نهادهای دیگر جامعه جدایی ناپذیر است.

2-      برای آنکه آموزش و پرورش به نحو صحیح و مؤثری انجام گیرد باید مبتنی بر روانشناسی تجربی و بویژه شناخت خصوصیات روانی دوران کودکی باشد.

3-      باید خصوصیات روانی هر مرحله را بشناسیم و برنامه و روش آموزش را با آن هماهنگ کنیم.

4-      از تحمیل سلیقه به متربی خودداری کنیم.

5-      به جای روش لفظی و کتابی، روشهای شهودی و عملی را به کار ببریم.[2]

کانت:

در سال 1724 در کونیکسبرگ در یک خانواده پارسای مسیحی به دنیا آمد. پدرش پیشه زین سازی داشت در 22 سالگی کانت در گذشت.

سر چشمه خردعملی اخلاق و قانون اخلاقی است

رفتار اخلاقی منطبق بر قانون باشد و به انگیزه احترام به اخلاق باشد

اراده آزاد از دیدگاه کانت

به فرمان قانون اخلاقی باشد اراده آزاده ی است

نظر درباره ی انسان: چون نمودی از جهان نمودها وابسته به جهان حس 2) چون باشنده ای معنوی و برخورداری از آزادی و اراده آزاد

اهمیت تربیت از دیدگاه کانت

انسان تنها حیوانی است که نیازمند تربیت است زیرا تنها حیوانی است که شگفتن توانایی های طبیعی تربیت او نادانسته و نبودی خود صورت نمی گیرد دو مستلزم کوشش و آگاهی از هستی اوست

مراحل تربیت از دیدگاه کانت

1) فرو ترین مرتبه انضباط 2) فرهنگ و تمدن 3) تربیت اخلاقی

هدف انضباط

به فرمان در آوردن جنبه حیوانی آدمی و رام کردن طبیعت وحشی اوست

اهمیت انضباط

آدمی را برای پیروی از نظم و قانون آماده می کند زمینه ای میگردد برای به کار بستن فرمان های خرد .

چگونگی انضباط : وحشیانه نباشد - به وجود آوردن عادت

ازطریق انضباطی بعضی از کارها را تبدیل عادت کنیم بیشتر آزادی کمتر می شود استقلال کمتر می شود .

اهمیت تربیت از نظر کانت

به ترتیب است که انسان انسان می شود او را تربیت می سازد . تربیت می تواند همواره رو به کمال رود و هر نسلی گامی باشد برای تکامل انسان.

فرهنگ از دیدگاه کانت : 1) آموختن  2) قضاوت

فهیمیدن بهترین راه انجام دادن است (آموزش عملی ). شرط پرورش فهم آن است که آن را به فعالیت برانگیزیم. و بهترین راه فهمیدن یک نقشه آن است که خود آن را بکشیم.

اخلاق از دیدگاه کانت

اخلاق بالاتر از عادت های پسندیده است ما در عصر انضباط فرهنگ ،آراستگی زندگی می کنیم ولی تا عصر تربیت اخلاقی راهی دراز در پیش داریم .

منش : زمینه ای برای بیدار شدن و به کار آمدن وجدان انسانی و گرایش استوار اراده است به پیروی کردن از اصلهایی که خود به یاری خرد رویارویی خویش نهاده است .

تربیت اخلاقی:تربیتی است که انسان آزاد تربیت دهد . عقل و خرد بر اوحاکم است .

.

فروبل

بنیاد اندیشه او همان نظریه بنیادی روسو و پستالوتسی یعنی اصل است که تربیت باید پیرو طبیعت و مراحل و قانون های آن باشد .

ویژگی بنیادی زندگانی فروبل این بود که مدام در خود می اندیشید و خود را می کاوید و خود را تربیت می کرد.

تربیت همانا پرداختن به انسان است چون موجودی که تحول او همان در یافتن خود آگاهی از خود است .

نخستین مرحله آگاهی ، آگاهی به چیز های بیرونی یعنی چیزهایی که کودک را در برگرفته اند و این مرحله نتیجه واکنش های کودک به اشیاء و اشخاص پیرامون اوست .

دومین مرحله آگاهی خود است و هدف تربیت که رسیدن به خود آگاهی است از راه تماس کودک به جهان واکنش به آن و شناخت آن ممکن می گردد .

نخستین کار مربی پاسخ گسترش روابط کودک با محیط باشد کودک باید زندگی خود را در یک جلوه بیرونی ببیند و بفهمد .

بازی کردن طبیعی ترین راه آگاهی به محیط و آگاهی به خود است زیرا بازی آزاد ترین فعالیتی است و همه هستی کودک چون یک کل در آن جلوه می کند . برای اولین بار کودکستان را بر پا کرد .

هدف ومقصد تربیت پروردن طبیعت حقیقی و خدایی انسان و نمایان کردن جنبه ابدی و بی پایان اوست در زندگی انسان را باید هم از اغاز تولد در پرتو این اصل نگریست .

 

 پراگماتیسم

پراگما یک واژه یونانی به معنی کار است و نظریه ای است که در پاسخ این پرسش که معیار درست بودن یک گزاره قضیه چیست ؟ می گوید : سودمندی و به کار آمدن یعنی یک اندیشه آنگاه درست است که به کار آید و مشکلی را بگشاید و به کار امدن تنها معیار درست بودن اندیشه هاست .

بنیاد فلسفی این اندیشه آن است که همه چیز در حال شدن و نو شدن است .

این گروه هر ارزشی را نسبی و وابسته به شرایط خاص اجتماعی روانی فرهنگی و به طور کلی شرایط معین می داند و بر آنند که هیچ ثابتی یافت نمی شود و آموزش و پرورش نیز نمی تواند یک ایده آل جاوید داشته باشد .

جان دیویی فیلسوفی بود که این اندیشه را در آموزش و پرورش به کار بست از دیدگاه جان دیویی جدا شمردن انسان و طبیعت بلکه جدا کردن فرد از زمینه اجتماعی او نیز نارواست . انسان ، طبیعت و جامعه همواره باید با یکدیگر در نظر گرفته شوند به نظر او همه نهاد های اجتماعی نهادهای آموزشی هستند زیرا در پدید آوردن حالتها گرایش ها و قوانیهای که سازنده شخصیت آدمیان نیز نقش دارند .

ایشان دموکراسی را شایسته ترین قسم زمامداری می شمارد و می گوید دموکراسی یک روش سیاسی برای اداره جامعه نیست بلکه بیش از هر چیز یک روش زندگانی است از دیدگاه ایشان آموزش وپرورش آزمایشگاه سنجش اندیشه های فلسفی است

به نظر دیوئی همه دانستی ها مهارت هاو حتی ارزش ها ابزار هایی هستند که انسان را در سازگار شدن با وضعیت های تازه و حل مشکل هایی که از این وضعیت بر می خیزد یاری می کنند و براین اساس نظریه خود را ابزار انگاری نامیده اند .

بهترین روش آموزش به کار بردن روش پژوهش علمی از سوی دانش آموزان است کار آموزگار راهنمایی دانش آموزان و یاری آنان در کار پژوهش است .

آغاز اندیشیدن شک و ابهام و سر گشتگی است . و ایشان می گوید جدا نمودن فرد از جامعه تنها با یک انتزاع دروغین ممکن است .

مدرسه و جامعه بیرون از مدرسه باید به هم نزدیک شوند .

درباره ی آزادی فقط نبودن مانع خارجی برای جنبش نیست آزای رفتار کردن طبق هوش تمایلات و نیز نیست آزادی توانایی کنترل خویش است آرمان تربیت پدید آوردن توانایی کنترل خود است .


نوشته شده در سه شنبه 92/10/17ساعت 2:19 عصر توسط محمد بلوچ زهی نظرات ( ) |


Design By : Pichak